-
قصه رمزي نويسنده:مرتضي دانشمند نه خيلي خيلي مشکل/نه خيلي خيلي آسان آقاي سبحاني، روحاني مسجد، پرسشي را از نمازگزاران پرسيد: شکارچي ماهري در يک دشت به شکار مي رود. اين شکارچي آن قدر در کار خود مهارت دارد که پرندگان را در هوا مي زند. يک روز که به شکار مي رود، پرنده اي را در آسمان نشانه مي گيرد و آن را شکار مي کند. وقتي پرنده را به خانه مي برد و آن را به دست همسرش مي دهد، جوجه ي کبوتري را از شکم کبوتر بيرون مي آورد.همسر