-
معجزه گلوي خونين نويسنده : محمد احمديان خيلي گرم بود. هم هوا و هم صحنه کارزار، عراقي ها بعد از اينکه توانسته بودند مقاومت بچه ها را در محور سمت راست ما بشکنند، جاني تازه گرفته بودند به نفوذ کردن توي خط ما اميدوار شده بودند. اما بچه ها ترس را کشته بودند و مردانه مي جنگيدند. آسمان و زمين پر بود از صداي تير و تيربار و توپ و ترکش ، هر از گاهي فرياد « الله اکبر » بچه ها خبر از انفجار تانکي مي داد که از داخل نخلست