-
نترس ! ما از اونها نيستيم كه سر ميبُرند راوي: حميد داوود آبادي روز 24/7/60، با علي خدابنده لو سوار اتوبوس شدم و راه غرب كشور را پيش گرفتم. باور اينكه دارم به جبهه ميروم، برايم مشكل بود. از همان اول صبح كه سوار ماشين شديم، تمام مناظر كنار جاده را زير نظر داشتم و با اشتياق فراوان ميپاييدم. همه جا برايم تازگي داشت. همدان، اسد آباد، صحنه و دست آخر كرمانشاه. ساعت از چهار بعد از ظهر گ