-
مي خواست مال خورشيد باشد نويسنده: گلستان جعفريان به دور و برش نگاه کرد. تا چشم کار مي کرد، بيابان برهوت بود و خاک. بوته هاي کوتاه و بلند بي هيچ نظم خاصي در طول و عرض بيابان روييده بودند. کانال هاي عميق و نيمه عميق براي يافتن شهدا حفر شده بود.اگر دور و اطراف را مي گشتي، کلاه آهني تير خورده، تکه لباس هايي که پاره شده و لا به لاي سيم خاردار جا مانده بود با خون هاي خشک شده که پارچه را تيره و زبر و خشک کرد