-
بي نشان حضور يک گنجشک رو به روي سنگر در کنار خاکريز، توجه همه ي ما را به خود جلب کرده بود. در زماني مشخص با بلند شدن صداي جيک جيکش از سنگر بيرون مي آمديم و به تماشاي او مي نشستيم. بيشتر اوقات نزديکي هاي اذان ظهر مي آمد. همراه با اذان، او هم غمگينانه مي خواند و بعد از تمام شدن اذان پر مي کشيد و مي رفت.بچه ها تصميم گرفتند هر روز قبل از رسيدن گنجشک مقداري نان خشک خرد شده براي او بريزند تا بخورد. عجيب بود، حالا به