- خاطرات خنده دار
ی اتفاق بد:دوم راهنمایی بودم صبح دیر بیدار شدم به زور اماده شدم رفتم مدرسه نصف راه پیاده و نصف راه دیگه با ماشین؛بالاخره رسیدم مدرسه ولی وسط زنگ.همینکه رفتم نشستم معلمون گفت بیا درس جواب بده رفتم پاتخته سرمو بایین اوردم میدونین چی دیدم؟شلوارمو برعکس پوشیده بودم با دمپایی بابام اومده بودم خودتون تسور کنین دیگه چیشد بعدش!
فرستنده : دختربهمنی 72 |62611|j 171826 |
---------------------
اس ام اس عاشقانه
یه روز یه دختر خوشکل و بانمکی اومد طرفم.یه نگاه بهم کرد. گفت :ازت خوشم میاد باهام دوست میشی؟؟؟.
شمارشو که رو یه کارت بود بهم داد.
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان