-
زنده در هميشه هاى تاريخ بازنويسى: ناهيدخدايى راوى: سيدعلى اكبر مصطفوى خاطره اى از آزاده اى با ۱۰ سال سابقه اسارتگرماى روز كشنده بود و خون را در رگ هاى مان به جوش مى آورد. ما را به صف كرده بودند و هرم گرما همچون امواج لرزانى از هوا، تصاوير پيش چشم را بسان سراب مبهم و تار مى كرد. افسر بعثى، با كلاه كج سرخ رنگ در برابرمان گام برمى داشت.باتون پلاستيكى اش را در هوا تاب مى داد و هرازگاهى نيز ديوانه وار آن