-
«رویا»ی 7 ساله با رویای مدرسه پَر کشید شور و شوق رفتن به مدرسه، آرام و قرار برایش باقی نگذاشته بود. هر چه به مدرسه نزدیکتر میشد، تپش قلبش هم بیشتر و بیشتر میشد، آنقدر که دیگر نفسش بند آمده بود. توصیههای مادر هم برای آرام گرفتنش، فایدهای نداشت؛ آخر برای این روز، روز اول مدرسه، ماهها