-
آب نبات چوبي نويسنده:فاطمه بختياري بابا يک آب نبات چوبي صورتي به ني ني داد. مامان داشت رخت مي شست. ني ني مي دانست بايد ساکت باشد تا مامان به کارش برسد. ني ني جوجه ي روي لباسش را ديد. نوک جوجه باز بود. ني ني گفت: «تو هم آب نبات مي خواهي؟» ني ني آب نبات را به جوجه ي روي لباسش داد؛ آن قدر که جوجه صورتي شد.ني ني از جوجه پرسيد: «خوش مزه بود؟» جوجه هنوز نوکش باز بود. ني ني خرس روي جورابش را ديد. خم شد و آب نبات را به