-بيداري روياها
رخشانه زني است در آستانه ي ميان سالي که در سال هاي جواني اش با ايوب پارسا ازدواج کرده و صاحب پسري به نام حميد شده است . وقتي حميد دو ساله بود ، ايوببه جبهه مي رود و ديگر بر نمي گردد . پس از مدتي خبر شهادب او مي رسد و خانواده تصميم مي گيرد رخشانه را به عقد داود برادر ايوب در بياورد . سال ها از اين ماجرا گذشته و آن ها صاحب دختر بچه اي دبستاني هستند و حميد در آستانه ي ازدواج است . در اين وضعيت از کميته ي مفقودين خبر مي رسد که ايوب زنده است و به زودي به وطن برمي گردد