-
احترام؛ گمشده میان راننده و مسافر
ظهر است، یک ظهر گرم، یک ظهر گرم تابستانی، یک ظهر گرم تابستانی تهران. عرق از سر و روی مسافران سرازیر است. هوای اتوبوس سنگین و نفس کشیدن سخت. راننده اما بیخیال حال مسافران، گویا قصد حرکت ندارد.
برای دقایقی که به طور کل از نظرها پنهان بوده و حالا هم که در تیررس دید مسافران است، بیخیال با همکارانش گپ و گفت میکند. بالاخره زنی که با بچه