-غریبه ای در جمع خانواده ی ما
یادش بخیر ،مادر بزرگم را می گویم .قصه گوی خوبی بود و خاطرات دوران جوانی اش را با چنان مهارتی تعریف می کرد که شنیدنش را به هر فیلم و سریالی ترجیح می دادم . لحن آشنایش وقتی با نگاه مهربانش آمیخته می شد ، جذابیت حرف هایی که هرکدام درس زندگی بود را برایم چند برابر می کرد. هیچ وقت شروع صحبت هایش طوری نبود که احساس کنم نصیحت می شم اما خاطرات او از گذشته ، اتفاقات خوشایند و ناخوشایندی که شخصیت های آن همه از نزدیکانم بودند ،احساس خوشایندی برایم