- خاطرات خنده دار
یه بار بهار بود و درخت های نارنج کنار خیابون میوه داده بودن، تاریک بود و چندتا نارنج جلوتر رو زمین افتاده بود، یه نگاه به دور و بر کردم خلوت بود دورخیز کردم و با تمام قدرت یکیشونو شوتیدم، شانس که نداریم، نارنجه قل خورد رفت اونور خیابون از روی جوب رد شد محکم خورد به پای یه خانومه، تا چندتا کوچه اونورتر که دویدم بازم صدای فحشاش میومد!
فرستنده : خـواجو |7535|j 168580 |
---------------------
اس ام اس با موضوع خداوند
جاذبه سیب ،
آدم را به زمین زد و جاذبه زمین ،
سیب را !
فرقی نمیکند ؛
سقوط سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ا
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان