-
ايران :خسرو تقديم مى كند اگه اشتباه نكنم سه سال و نيم ام بود كه براى اولين بار پام به سالن سينما باز شد، يعنى راستشو بگم قبلاً هم چند بارى با مامان و بابام رفته بودم اما جلوى بوفه سينما متوقف شده بودم و نتونسته بودم جلوتر برم! اما اون شب براى اولين بار داخل سالن سينما شدم و هنوز اسم كارگردان و فك و فاميل هاش روى پرده نيومده بود كه يه دفعه يه آقاى خشمگين ناكى كه تاريك هم بود روى پرده ظاهر شد. يعنى آقاهه تاريك نبودها اما چون پشت سرش دو تا چراغ تريلى روشن كرده بودن هيچى ازش معلوم نبود