-شاعر سپیدپوش
من هیچ کسم، تو کیستی؟ تو هم، آیا هیچ کسی؟ پس، ما یک جفتیم به هیچ کس مگو! مبادا رسوایمان کنند!
شاعر سپیدپوش
مرا جز نیایش هیچ نمانده است
ای مسیحا در آسمان
سرای تو را می جویم
به هر دری که می کوبم
تویی که زمین را به لرزه می افکنی
دریا را به تندباد می آشوبی
بگو ای عیسای ناصری
مرا دست یاری نداری؟
نامه های زن سپیدپ