- نگاهی به کتاب «دورهی درهای بسته»
مادرم گفته اگه شماها رو بزنم، حلالم نمیکنه
«یک سرباز آمد پشت پنجره اولی و صدایم کرد: عبدالمجید». جلو که رفتم، گفت: «عبدالمجید، دیدی من نمیزدم؟» خودش بود، همان که نمیزد. شنیده بودم شیعه است. گفتم «بله، دیدم». گفت: «مادرم گفته اگه شماها رو بزنم، حلالم نمیکنه.