- خاطرات خنده دار
این همسایه روبروییمون تازه اومدن دخترش ویالون می زنه
بعد خیلی خون گرمن دیشب مارو دعوت کردن واسه افطار
من پاشدم بیام زن همسایمون گفت اقا علی کجا ؟؟ نشسته بودین حالا
یه نگاه عشقولانه به دختره کردم گفتم الان وقت تمرین پیانومه باید برم
بعد مامانم نه گذاشت نه برداشت گفت : علی تو پیانوت کجا بود چرا دروغ می گی ؟؟؟ این علی ما از بچگی با دبه سرکه تنبک می زنه خودشم می رقصه :)))) یه دبه بیارید ببینید چیکار میکنه
اصن کمرم شکست
جوری شده بود ک دختره تا منو نگا می کرد از خنده 3 تا باد معده در میکرد :(
فرستنده : pishi pishi SzhN |59614
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان