-عاشقانه هایی کوتاه و زیبا
زخمي در پهلويـم است... روزگار نمک مي پاشــد... و مـن به خــود مي پيچـــــم و همه فــــکر مي کنند مي رقـصم...
آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختناین روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشندآن روزها مال باخته می شدیو این روز ها دلباخته . . .مست شد...خواست که ساغر شکند!عهد شکست...فرق پیمانه و پیمان ز کجا داند، مست...بهار پش