- خاطرات خنده دار
یه روز تو مدرسه داداشمینا معلمشون داشته درباره ی زلزله صحبت میکرده خلاصه معلمه رفته تو چارچوب در ضربدری وایساده گفته اگه زلزله اومد اینجا امنه بعد چند دقیقه واقعنی زلزله میاد و معلمه ام میره تو چهارچوب وای میسه که یکی از همکلاسیای داداشم که هیکلی بوده یدونه آبلوچاکی به معلمه میزنه معلمه بدبخت میچسبه به دیوار خو چیه میخواستن در برن نمونن زیر آوار معلمه سدراه بوده دیگه نبوده^_^
فرستنده : MaHdI |34320|j 164496 |
---------------------
اس ام اس دوستانه
آهای شمایی که واسه کنکوریا دعا کردی
خیلی عشقی ♥
خدایا شکرت ...
فرستنده
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان