-پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۲
اضطراب را در لرزش دستها، وسواس را در حرفها و افسردگی را در چهرهاش میتوان دید، برای رهایی از دست مردانی که کشان کشان به سمت در آهنی میبرندش تقلا میکند، فریاد میزند و ناسزا میگوید؛" دیوانه نیستم"، "دیوانه نیستم"... نگهبان در را باز میکند، روبه افرادی که در سالن ایستادهاند میکند و میگوید: کار در اینجا سخت است اصلا "نان خوردن سخت است". پشت این در