-
طوفان ديگري در راه است نویسنده: سيد مهدي شجاعيحاج امين، تا آنجا که يادش مي آيد، فقط گفته است:“منو با اين زنيکه بدکاره روبرو نکنيد”و وقتي مهندس سيف توضيح داده که:“اين حرفها مربوط به گذشته است.”حاج امين گفته:“از کجا معلوم؟!”تا اينجا را حاج امين مطمئن است، ولي اين که نشسته باشد و پشت سر زينت خانم چيزي بافته باشد، يادش نمي آيد.راجع به خانه هم، چند روز قبلش رو کرده به بقيه و گفته:“اين خونه مگه دو مي