-
شبهاى اسارت ساعت 5/3 نيمه شب بود كه از خواب بلند شدم . مثل شبهاى گذشته تعداد زيادى از بچه ها حدود هفتاد نفر را ديدم كه مشغول اقامه نماز شب بودند مدّتى بعد، سرباز عراقى از پشت پنجره مسئول آسايشگاه را صدا زد و پرسيد: دو ساعت به نماز صبح مانده است چرا اينها الان نماز مى خوانند؟ حتماً در دوره گذشته نخوانده اند و مي خواهند جبران كنند! مسئول آسايشگاه در جواب او گفت : اينها نماز شب مى خوانند و با خدا راز و نياز