-

شهید بابایی در لابلای خاطرات خلیل صرّاف خاطره اول : با او كاري نداشته باشبنده به عنوان مسئول حفاظت قرارگاه رعد به سربازان نگهبان دستور داده بودم تا شبها پس از خاموشي، براي ورود و خروج به قرارگاه ايست شبانه بدهند. يكي از شبها نگهبان پاس دو، كه نوبت پاسداري اش از ساعت دو الي چهار صبح بود سراسيمه مرا از خوابي بيدار كرد و گفت:ـ در ضلع جنوبي قرارگاه شخصي هست كه فكر مي كنم برايش مشكلي