-
خاطرات مردان خدا در ماه خدا بوی قرمه سبزی و لحظه شماری برای افطار در میان آنها رزمندهای بود که هر دو دست و پاهایش شکسته بود به همین دلیل باید من به او غذا میخوراندم با هر قاشقی که به دهان او میگذاشتم اشک میریخت تا اینکه به قاشق ششم رسید. از او پرسیدم: «چرا اشک میریزی؟»
ماه رمضان با تمام خیر و برکتش فرا رسیده است، اما شاید گرمی هوا و