-

دل او وقت عطا دادن بحريست فراخ شاعر : فرخي سيستاني که مه زود رو اندر طلب معبر اوست دل او وقت عطا دادن بحريست فراخ نتوان گفت که درهاي دگر جز در اوست نتوان گفت که درياي دمان را دگرست اين سرشتيست که در خلقت و در گوهر اوست از کريمي دل او سير شود هرگز نه به بهار و به خزان بر گل و برگ و بر اوست دست او همچو درختيست که چشم همه خلق آن ستم، کز کف بخشندهي او بر زر اوست