-

بدو داد پس شاه بهزاد را شاعر : دقيقي سيه جوشن و خود پولاد را بدو داد پس شاه بهزاد را سيه رنگ بهزاد را بر نشست پس شاه کشته ميان را ببست نشسته بر آن خوب رنگ سياه خراميد تا رزمگاه سپاه همي برکشيد از جگر سرد باد به پيش صف دشمنان ايستاد پذيره نيايد مرا نره شير منم گفت بستور پور زرير که بردست آن جمشيدي درفش کجا باشد آن ترک بد بيدرفش برانگيخت شبرنگ بهزاد را چو پاسخ ندادند آ