-
کاروان شهيد رفت از پيش شاعر : رودکي و آن ما رفته گير و ميانديش کاروان شهيد رفت از پيش وز شمار خرد هزاران بيش از شمار دو چشم يک تن کم پيش کايدت مرگ پاي آگيش توشهي جان خويش ازو برباي تو به آساني از گزافه مديش آن چه با رنج يافتيش و بذل خواهي آن روز مزد کمتر ديش خويش بيگانه گردد از پي سود باز را کي رسد نهيب شخيش؟ گرگ را کي رسد صلابت شير؟ به خدمت آمد، نيکو سگال و نيک انديش