-
کشتن آن مرد بر دست حکيم شاعر : مولوي نه پي اوميد بود و نه ز بيم کشتن آن مرد بر دست حکيم تا نيامد امر و الهام اله او نکشتش از براي طبع شاه سر آن را در نيابد عام خلق آن پسر را کش خضر ببريد حلق هرچه فرمايد بود عين صواب آنک از حق يابد او وحي و جواب نايبست و دست او دست خداست آنک جان بخشد اگر بکشد رواست شاد و خندان پيش تيغش جان بده همچو اسمعيل پيشش سر بنه همچو جان پاک احمد ب