-
خواندني ها شيرين نويسنده: تب کرد ومرد دو نفر دوست شکمو نشسته بودند واز يک کاسه غذا مي خوردند .يک نفر به ديگري گفت :"دوست عزيز پدرت چرا فوت کرد ؟او هم با آب و تاب و مفصل شروع به صحبت راجع به بيماري ودرمان ،بستري شدن و در نهايت مرگ پدر شد وهم چيز را با جرئيات گفت .و بعد از اتمام شدن صحبت ها متوجه شد که دوستش از فرصت استفاده کرده ومقدار زيادي از غذا راخورده است .او که به فکر تلافي افتاده بود و مي خواست عقب ماندگي