-با دم کنده رفتیم، اما شما هم ده آباد کن نیستید
یکی بود، یکی نبود روستایی بود که دیگر کسی در آن زندگی نمی کرد؛ نه آب داشت و نه آبادانی، نه گلبانگ مسلمانی. همه ی اهالی آن به روستاهای دیگر رفته بودند. آخر آن روستا زمین درست و حسابی نداشت و کشت و کار روی زمین های آن ساده نبود.یک روز، سگ و خروسی که با هم دوست بودند، تصمیم گرفتند به روستایی که دیگر کسی در آن نبود بروند و آن ده را آباد کنند. با هم کلی حرف زدند و نقشه کشیدند. در پایان، قرار شدخروس صبح تا غروب قوقولی&n