-فکر بکر بزغاله کوچولو
باید بدانیم که این بزغاله از وقتی که مادرش او را زاییده بود پایش شل بود. اوایل که خیلی بچه بود خودش نمی دانست که پایش با دیگران فرقی دارد ولی بعد که کمی بزرگ تر شده بود این موضوع را فهمیده بود و خیلی ناراحت شد. می دید بزغاله های دیگر دایم جست و خیز می کردند، این طرف و آن طرف می دویدند ولی او نمی توانست پا به پای آنها بازی کند. این بود که مدت ها غمگین بود و یک روز به مادرش گفت: «مادرجان، یا پای من را درست کن مثل همه راه بروم یا من دیگر از خانه