-نوبت تو شده بجنبان ریش را
روزی بود، روزگاری بود. در ایران ما هم روزگاری بود که شاه عباس صفوی پادشاهی می کرد. می گویند شاه عباس گاه و بی گاه لباس پر زرق و برق پادشاهی را از تنش در می آورد و لباس مردم عادی را می پوشید. بعد هم شبانه راه می افتاد توی کوچه و بازار تا ببیند مردم چگونه زندگی می کنند و چه درد و مشکلاتی دارند.یکی از شب ها که شاه عباس به صورت ناشناس از قصر بیرون آمده بود، چیز عجیبی دید:سه نفر دزد، بیرون از قصر، مشغول سوراخ کردن زیر دیوار قصر بودند و می خو