-از یادداشت های رتبه آخر کنکور امسال!
شنبهامروز هوا خیلی گرم بود و این نکته به فکرم رسید که موقع درس خواندن در کتابخانه خودم را خنک کنم تا درصد یادگیری ام کاهش پیدا نکند. بنابراین یک بادبزن خریدم و شروع کردم به باد زدن خودم. همه چیز خوب پیش می رفت که سر و کله این بچه زرنگ کتابخونه پیدا شد. زد روی شانه ام و آهسته گفت: این جوری که خیلی اذیت می شی... تست هم نمی تونی خوب بزنی!همین ادعای عقل کل بودنش حرصم را در می آورد. اما من که فکر این جا را کرده بودم، ر