-گرگ و الاغ
روزی الاغ هنگام علف خوردن ،كم كم از مزرعه دور شد . ناگهان گرگ گرسنه ای جلوی او پرید . الاغ خیلی ترسید ولی فكر كرد كه باید حقه ای به گرگ بزند وگرنه گرگه اونو یك لقمه می كنه ، برای همین لنگان لنگان راه رفت و یكی از پاهای عقب خود را روی زمین كشید. الاغ ناله كنان گفت : ای گرگ در پای من تیغ رفته است ، از تو خواهش می كنم كه قبل از خوردنم این تیغ را از پای من در بیاوری . گرگه با تعجب پرسید : برای چه باید اینكار را بكنم من كه می خواهم تو را بخورم . الاغ گفت : چون این خار كه در پای