-
گرانترین و ارزشمندترین بلیت سینما یک دستش به چادرش بود و با یک دست هم دنبال چیزی در کیفش میگشت و نیمنگاهی هم به دخترش داشت که زیر سایه درختی ایستاده بود، صف لاغر و کوتاه سریع جلو رفت و نوبت به او رسید، آرام قامتش را خمیده کرد و کارتی را به مسئول فروش بلیت ارائه داد و بدون پرداخت وجهی دو بلیت گرفت، وقتی بلیتش را نگاه کرد خطاب به آقای گیشهدار پرسید: پسرم این ردیف خیلی جلوست و نزدی