-
حکايت ديدار نويسنده: آیت الله سيد ابوالحسن مهدوي(حفظه الله) همه غذا خورديم و سپس دستها را شستيم. در اين موقع پيرمرد نامهرسان برخاست و نامهاي را که از نيم ورق بزرگتر بود، از خورجين خود بيرون آورد و به قاسم داد. قاسم نامه را گرفت و بوسيد و چون نابينا بود، آن را به منشي خود پسر ابن سلمه داد تا براي او قرائت کند. منشي نامه را گرفت، مهر آن را برداشت و شروع به خواندن آن کرد تا به نقطهاي رسيد و ساکت شد...در زمان غيبت