- شاعر شدن عبدالجبار کاکایی به روایت خودش نه گيس بلند كردم نه دمپايي لاانگشتي پوشيدم و نه مخمور به هستي نگاه كردم، با همين ابروهاي در هم كشيده و مغموم با كت و شلوار معلمي و كار با خودم، براي خودم شعر گفتم، دروغ بافتم و شما بزرگوارانه راست پنداشتيد. دروغهاي مرا پنهان كرديد. ما صادقانه به هم دروغ گفتيم، اما كدام باهوشتر بوديم؟ من ميگويم شما. همين. تازه پانزده سالم بود، بوي نجيبِ بچگي داشتم، هنوز در عضلاتِ پاهايم شوقِ گريزِ ِكودكانهي «گرگم به هوا» بود، قدِ علمم نميرسيد به كتابخانه، تمام نبودم، عقلِ سفت و كالي داشتم، خيالم، خيالات بود تخيل نبود، در تصرفِ كلمات نبودم كه شعر آمد.دق م
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان