-نرود میخ آهنی در سنگ
یکی بود، یکی نبود روزگاری هم بود که مردم با کاروان به سفر می رفتند عده ای جمع می شدند و تعدادی اسب و شتر کرایه می کردند. بارهایشان را بر پشت چهارپایان می بستند و همه با هم به سفر می رفتند. گاهی در پیج خم های راه طولانی خود به دزدانی که سر راهشان کمین کرده بودند بر می خوردند. جنگ و جدال میان دزدان و کاروانیان راه در می گرفت اگر کاروان با خودش چند مرد کار آزموده و جنگ دیده داشت، در نبرد با دزدان پیروز می شد و مسافران و کالاهایشان را به مقصد می رساند. اگر