-چکامه خون
بخوان چکامه ی خون را زبان به کام نگیر بخوان اگر چه ببارند بر سرت شمشیر به خون نشسته نگاهت اگر صبور بزرگ ! وگر که داغ تو را کرده است یک شبه پیر چقدر شعله ی صبرت قشنگ می رقصد ودرد را چه بزرگانه می کنی تحقیر ببار خواهر غمدیده هُرم آهت را کنار پیکر خونین شیر های د لیر بگو به گریه نشسته ست آب و آتش و خاک بگو که آه شقایق شده ست دامنگیر بگو فرات ، خجالت زده ست از رویت بگو که پیش تو کوچک شده ست خنجر وتیر چقدر چشم تو همرنگ لاله ها شده است گر