-
حبيبم فريبا و زيباستيگرفتار او پيرو برناستيچو گيسوي خود برفشاند فلک ندا مي دهد شام يلداستي چو بيرون شود روي او از حجابسراسر جهان غرق غوغاستيبه پيشاني اوست بخت بلندبلنداست کز چرخ اعلاستيبه ابروي خود صيد دلها کندکه بر گردن او چه خونهاستيمگو چشم، سرچشمه ي لطف و مهربگو فتنه اهل دنياستي از آن نقطه ي خال رويش خيال گرفتار صد گونه رؤياستيکه لعل لبش کان شهد و شکر کلامش چه شيرين و شيواستياز آن خنده و برق دندان اوچه دلها ک