-

شکر خدا نويسنده: استاد مطهري مردمي كه به حج رفته بودند، در سرزمين مِني جمع بودند، امام صادق عليه السلام و گروهي از ياران ، لحظه اي در نقطه اي نشسته از انگوري كه در جلوشان بود، مي خوردند. سائلي پيدا شد و كمك خواست . امام مقداري انگور برداشت و خواست به سائل بدهد. سائل قبول نكرد و گفت : به من پول بدهيد امام گفت :خير است ، پولي ندارم سائل ماءيوس شد و رفت . سائل بعد از چند قدمي كه رفت پشيمان شد و گفت : پس همان انگور را ب