-
بهار عاشيقي نویسنده : مريم صباغزاده ايراني «آويخته تار رگبار، بر پود برفبار/ بر نقش خاطرم، ياد تو ميكند/ آغاز اين بهار» زندهياد عمران صلاحي. آغجاگول همانطور که خود را در آيينه تماشا ميکرد، دستي به سر و موي سفيدش کشيد و با خود زمزمه کرد: «آي عاشيق نوروز! جوانيام را بر سر کار تو گذاشتم. کجايي که ببيني؟». و نگاهش را تا قلّة پربرف سبلان، کِش داد. از اين پايين، از درّة قرهسو، راههاي کوهستاني همگي در قلّه بههم