-خواهر اوشین در عملیات مرصادآخرین روزهای عملیات مرصاد سپری شده بودند. نفس منافقین كوردل داشت قطع میشد. بچههای گردان روحالله داشتند آماده میشدند بروند كمك بچههای گردان امام سجاد(ع). تازه از مانور عملیاتی برگشته بودیم و خسته و كوفته و دلخور از اینكه نتوانستیم برویم غرب، توی چادرهای پادگان اندیمشك لمیده بودیم.
اخبار ساعت هشت شب را از بلندگوی گردان شنیدیم. كتری بزرگ روی اجاق داشت میجوشید. خوردن یك شیشه مرباخوری چایی آتشی جان میداد. شنبه شب بود و میشد رفت حسینیه گردان