- نویسنده کتاب «عباس دست طلا»:
آقا که گفت شما را میشناسم نفسم حبس شد/ دوست نداشتیم زود شهید شویم
عباس علی باقری گفت: ما جلسهای که رفتیم خدمت آقا تعجب کردیم، حیران ماندیم از اینکه آقا با این گرفتاری و تشکیلات، کتاب ما را خواندهاند، وقتی نوبت ما شد که صحبت کنیم گفتند ما شما را میشناسیم، ما تعجب کردیم، دیگر نفسمان حبس شد.