-جعبه های خالی قسمت : 28شرایط سخت :معصومه سبک خیزاین آخری ها، چند وقت قبل از شهادتش، همیشه یکی از ماشین های سپاه دستش بود. یک بار رفت روستا از مادرش خبر بگیرد. آن جا چه گذشت، نمی دانم. بعد از شهادتش، عروس عمویش توی مجلس، خیلی بی تابی می کرد. حالش هیچ طبیعی نبود. حدس زدم باید خاطره ای از عبدالحسین داشته باشد. آن جا که نشد چیزی ازش بپرسم. بعداً که رفتیم خانه و او هم آرام تر شده بود، به اش گفتم: خیلی گریه و زاری می کردی، موضوع چی بود؟
باز چشم هاش خیس اشک شد. سرش را این طر