-ربایدت روزی به ناچار، مرگیادی از حبیب یغمایی چند از این گوشه نشینی سفری باید كرد طلب عارف صاحب نظری باید كرد دیده را روشنی از گرد رهی باید كرد چهره را شست و شوی از خاك دری باید كرد این دل اندر سرآشفته دلی باید ساخت وین سراندر پی شوریده سری باید كرد زان كه ره جسته به مقصد، خبری باید خواست و آن كه رامانده به ره در خبری باید كرد تن خاكی كه نشود برفلك اما جان را تا نماند به زمین بال و پری باید كردحبیب یغمایی
هنوز نسل میانسال احتمالاً شعر