-2*2=2+2
بسيار عصباني به نظر ميرسيد؛ لرزش صدا، صورت برافروخته، دانههاي عرق روي پيشاني و حرفهاي تندي كه از پشت گوشي با مخاطب رد و بدل ميكرد، اين گمان را در شنونده تقويت مينمود كه لابد چيزي شده است.بعد از كلّي جرّ و بحث، گوشي را محكم سر جايش گذاشت و گفت: «اي لعنت بر اين بيقانوني. شد ما يه وقت كاري انجام بديم ولي...»پرسيدم: «ديگه چي شده؟ بازهم كه داد و فرياد راه انداختي و از قانون و بيقانوني حرف ميزني. برو يهباره قانون رو به نفع خودت قانونيزه كن تا اينقدر دچار بيقانوني نشي