-
ناگفتههای شگرف از علامه طباطبایی
دختر ارشد علامه طباطبایی میگوید: روزی علامه در بستر بودند، یک مرتبه نشستند و شروع به سلامدادن کردند، از پیغمبر(ص) گرفته تا ائمه اطهار. مادرم هر چه پرسیدند، علامه هیچ نگفتند که چه دیدند، ولی مشخص بود معصومین را دیدند. شبها خیلی کم میخوابید این اواخر چشمانش بسیار کمسو شده بود اما تلاش میکرد مطالعه کند دستانش میلرزید و دیگر نمیتوانست قلم در دست نگه دارد با این حال هیچ نمیخورد آنقدر که به حالت ضعف میافتاد و برایش پزشک خبر میکردند. سرم به دستانش وصل میکردند، به هوش که میآمد بلند میشد تا به کارهایش برسد، مدام ذکر میگفت و نماز میخو
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان