-
پژواک در سواد کوه نويسنده: مجتبی حبیبی هيچوقت بدش را نخواسته بودم، پرشر و شور بود سرتق بود، اما خوشصدا. بخصوص صدايش به هنگام خواندن سرود صبحگاهي بر صخره مشرفِ بالاي روستا طنينانداز ميشد. سرود با صداي او و همخواني شاگردان مدرسه اجرا ميشد و مدير، كه بومي نبود و از شمال آمده و ساكن روستا شده بود در ميان صفها ميگشت تا ببيند كي موقع «جاويد شاه» گفتن همآوا و رسا صدايش درنميآيد و بعد از بالا رفتن پرچم رنگ ر