-خانه مادری
پله های منتهی به پشت بام با آن نرده های چوبی که همیشه مادر دستمالشان میکشید تا برق بزنند...
در شرایط مسخره ای گیر افتاده ام . یعنی نمیدانم ؛ این اوضاع دردناک ؛ غم انگیز ؛ ملال آور یا حادثه است "نیمه های شب است و با بولدوزر به جان خانه مادری ام افتاده اند؛ دارند خرابش میکنند... خانه مادری ؛ بله ! چون وقتی ما به این خانه آمدیم سالها بود که پدر فوت کرده ب